عباس زریاب خویی (۲۰ مرداد ۱۲۹۸، خوی – ۱۴ بهمن ۱۳۷۳، تهران)، مورخ، ادیب، نسخهشناس، نویسنده و مترجم ایرانی بود.
پس از تحصیلات مقدماتی در خوی و حوزوی در قم، توسط قوای روس به تهران تبعید شد. در تهران کار در کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی او را با سید حسن تقیزاده آشنا کرد که بعدها با معرفی او بورس مطالعاتی بنیاد هومبولت در اختیارش قرار گرفت. زریاب خویی با استفاده از این بورس در سال ۱۳۳۹ از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجهٔ دکتری گرفت.
زریاب خویی از سال ۱۳۴۵ استاد تاریخ در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران بود و در رشتههای ادبیات فارسی، ادبیات عرب، فلسفه، زبانشناسی و معارف اسلامی تدریس میکرد. او صاحب تألیفاتی مانند اطلس تاریخی ایران، تاریخ ساسانیان، و سیرت رسولالّٰله و ترجمههایی مانند تاریخ فلسفه و لذات فلسفه است. همچنین او در دانشنامههایی مانند دائرةالمعارف فارسی ، دانشنامهٔ جهان اسلام،[۴] دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامهٔ ایران مدخلهای بسیاری را نوشتهاست.
زندگی عباس زریاب خویی
کودکی و نوجوانی در خوی
عباس زریاب خویی در ۲۰ مرداد ۱۲۹۸ خورشیدی (۱۵ ذیقعدهٔ ۱۳۳۷ هجری قمری) در شهر خوی، از شهرهای آذربایجان غربی، به دنیا آمد. سالهای کودکیش مصادف با دورانی متلاطم در تاریخ ایران بود؛ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ سبب شده بود که سربازان روسیهٔ تزاری که از مدتها پیش برای پیشبرد مقاصد استعماری آن دولت و برای از میان بردن نهضت مشروطیت به ایران آمده بودند، از شهرهای شمالی و شمال غربی کشور خارج شوند. این سربازان به هنگام خروج از شهرها، بازارها و کاروانسراها را آتش میزدند و زادگاه زریاب خویی نیز از این خشونت و بیرحمی در امان نماند.
در خانوادهٔ وی کسی باسواد نبود ولی عموی او، قرآن خواندن میدانست. تمایل زریاب خویی در خردسالی به خواندن قرآن سبب شد که مادرش او را برای آموزش نزد آموزگار قرآن محلّه بفرستد. پس از دو سال آموزش قرآن، وی تحصیلات ابتدایی خود را در خوی آغاز کرد ولی «به هیچ وجه از آموزگاران نخستین خود دلِ خوشی» نداشت و با اکراه و بیمیلی به مدرسه میرفت. در این دوران او خود را «در میان خانواده و مدرسه و مردم شهر غریب حس میکند». با وجود این بیمیلیها و محدود بودن دسترسی به کتاب، آموختن خواندن و نوشتنْ «شوقی غریب» را در وی برای خواندن برانگیخت. وی در مقالهٔ زندگانی من، کتابهایی را که در این دوران خوانده، فهرست کردهاست که در آن میان آثاری چون مختارنامهٔ عطار، حیاة القلوب مجلسی، کلیله و دمنه و اسکندرنامه به چشم میخورد. در سالهای ده تا سیزده سالگی دیدگاه او به تاریخ، ادبیات، و نقد ادبی، با خواندن کتابهای درسی تاریخ و جغرافیای تألیف اقبال آشتیانی، احوال و آثار رودکی نفیسی و سخن و سخنوران فروزانفر و همچنین مقالات مجلاتی چون کاوه و ایرانشهر تأثیر فراوان میگیرد. او در جوانی تحت تأثیر یک روحانی مهاجر از ایروان به نام شیخ قاسم مهاجر بود و از او با دلدادگی یاد میکند.
در همین دوران نزد یکی از روحانیون شهر به نام شیخ عبدالحسین اعلمی به یادگیری صرف و نحو، ادبیات عرب، اصول و دیگر علوم حوزوی پرداخت.